نقد فیلم یک دست لباس (The Outfit) | ادای احترام به فیلم طناب هیچکاک

The Outfit یک داستان جنایی گانگستری است که به هیچکاک ادای احترام می کند. با دیدن این فیلم با آراد نیوز همراه باشید.
فیلمهای گانگستری مافیایی که زیرگروهی از اعمال مجرمانه به حساب میآیند، ماهیت خود را مدیون مجموعهای از رویدادها، خشونتها و ممنوعیتها در جامعه آمریکا و ظهور جنایتکاران بینالمللی مانند آل کاپون هستند. از آنجایی که این زیرژانر وجهه ایالات متحده را خدشه دار کرد، در طول زمان دستخوش تغییرات تصادفی و سانسورهای زیادی شد و استودیوها مجبور شدند در مقطعی از زمان فیلمنامه را در آثار خود تغییر دهند. آثار گانگستری نوعی داستان جنایی در آمریکاست که گانگسترهای این فیلم ها برای ارتکاب جنایت دست به دست هم داده اند. جرایم سازمان یافته، رویای پول، اخلاق، تجارت خانوادگی، فحشا، فقر و غیره. سوالاتی هستند که انگیزه ها را در این نمایشنامه ها تکرار می کنند. برخلاف وسترن، زیرژانر گانگستری هرگز ناپدید نشد و برای یک دوره یا دهه جدید دوباره کشف شد.
قدمت گانگسترها به اندازه داستان فیلم است و می توان آن را در سرقت بزرگ قطار جستجو کرد.سرقت بزرگ قطار«به همین دلیل است. این فیلمها، همانطور که اشاره کردیم، در طول دههها دستخوش تغییراتی مشابه ژانرهای دیگر شدهاند. از اوایل دهه 1930 به بعد، این فیلم ها رنگ و بوی جذاب و ژانری پیدا کردند و در طول زمان تغییر کردند، در حالی که فرانسیس فورد کاپولا، برایان دی پالما، مارتین مارتین اسکورسیزی، رابرت دنیرو.رابرت آنتونی دنیرو)آل پاچینو، جو (جوزف پیشیو غیره. عناصر این داستان ها و قصه ها شد. The Outfit یک نمایش گانگستری برای افراد مافیایی است. اثری که نشان از تلاش فراوان کارگردان برای بازآفرینی این زیرمجموعه دارد. این فیلم یک نوع متفاوت و جذاب از ژانر جنایی است که رویکردی فرازمینی به مجموعه ای از کلیشه ها دارد. لباس هم نوآورانه است و هم گاهی پر زرق و برق.
در ادامه گزیده هایی از تاریخچه این فیلم آورده شده است
داستان به زبان انگلیسی روایت می شود. به گفته خودش، او یک خیاط است و یک کارگاه خیاطی شیک با مشتریانی از خانواده مافیایی راه اندازی می کند. مارک رایلنس اعتماد گانگسترهای محلی را به دست آورده است، بنابراین گیشه آنها را در مغازه اش نگه می دارد. در حالی که یک شب در قلمرو مافیا جنگ خونینی بین خانواده ها و ریچی در گرفت (دیلن اوبراین) هر که تیر بخورد برای زنده ماندن نزد لئونارد انگلیسی خیاط می رود. لئونارد که خود حامل اسرار خطرناک فیلم است، از آن مراقبت می کند و داستانی را با قتل های فراوان آغاز می کند.
The Outfit فیلمی موقعیت محور است که در آن تمامی عناصر، شخصیت ها و داستان های اثر بر اساس آن جریان پیدا می کنند.
The Outfit فیلمی موقعیت محور است که در آن عناصر، شخصیت ها و نوع روایی اثر اتفاق می افتد. این نوع فیلمنامه که سخت ترین نوع نگارش است، توانسته مخاطب را به سمت خود جذب کند و با این فضا هماهنگ کند. موقعیت کلاستروفوبیک که شخصیت ها به هر حال باید از شر آن خلاص شوند. و برای فرار از آن و رسیدن به آرامش، شروع به دروغگویی و خیانت می کنند. موقعیت اصلی فیلم یک ویژگی استثنایی و ستودنی است که آن را از سایر آثار گانگستری از این دست متمایز می کند، زیرا The Outfit داستان خود را در یک زمینه خاص قرار می دهد و آن را به عنوان یک داستان و اکشن به کانال خود منتقل می کند.
سوالی که در دیگر آثار مافیایی چندان توجه بیننده را به خود جلب نمی کند و فقط داستان ها و شخصیت ها فیلم را تشکیل می دهند. در واقع آنچه تاکنون از آثار مافیا دیدهایم کم و بیش فیلمنامههایی با محوریت داستان و شخصیت بوده است، اما این فیلم درباره چگونگی خروج شخصیتها از موقعیتی است که در آن گرفتار شدهاند؟ لئونارد می خواهد از شر جنایتکاران خلاص شود و فرانسیس (جانی فلین) ابتدا به دنبال رهایی از وضعیتی است که بدن ریچی ایجاد کرده است، سپس به دنبال نوار و جاسوس است و در نهایت همه به دنبال ری هستند.سایمون راسل بیلبه پدر ریچی دستبند بزنید و از خشم او محافظت کنید. ایجاد این موقعیت فیلم را از تکرار در این زیرژانر مصون می دارد و جلوه ای نسبتا متفاوت به ما می دهد. حال اگر The Outfit این موقعیت را با دستمزد بهتر و تنش بیشتر ترکیب کند، شاهد بازسازی ژانر این فیلم ها خواهیم بود و بیننده اثری را خواهد دید که عمداً قراردادها و کلیشه های این نمایشنامه ها را پشت سر گذاشته است.
لباس در یک جا با صحنه ای بازیگوش روایت می شود که اولاً این فضای محدود کمک زیادی به تاکید بر وضعیت روحی شخصیت ها و داستان فیلمنامه می کند و همچنین دنیای زیرین را در فضای داخلی و مینیاتوری خلاصه می کند. خیابان ها و شهرهای بزرگ موضوع مهم جنایت مافیایی هستند، جایی که جنایت، قتل، تجارت و زندگی این خانواده ها اتفاق می افتد و صحنه را برای جنایت آماده می کند، اما کارگردان تصمیم می گیرد این عناصر خشن را با یک خیاط جایگزین کند. تجارت و جنایت این گروه های زیرزمینی به همراه گانگسترهایشان با کت و شلوار و کفش های براق. این برخورد که به عنوان فیلمنامه یک اثر آگاهانه اتفاق افتاد، یکی از قوانین نانوشته ای است که ژانرها برای بقا باید از آن پیروی کنند. این دقیقا همان کاری است که نئو نوآرها و وسترن های مدرن برای بقا انجام داده اند.
لباس ها در یک جا با صحنه ای بازیگوش گفته می شود
فیلم کت و شلوار متعلق به ژانر جنایی است و انواع مختلفی را در هم می آمیزد. از قالب گانگستری و مافیایی فیلم که بگذریم، دو عنصر هیجان و معما بیننده را درگیر خود می کند. عناصری که تنش را با خود در سینما می آورند و ریتم را می کوبند. در این فیلم بیننده با سوالات متعددی مواجه است. اول اینکه داستان قتل و مرگ ریچی او را به کجا می برد و آیا شخصیت ها می توانند فرار کنند؟ دوم اینکه جاسوس کیست و چه کسی نوار را برداشته است؟ The Outfit یک تریلر مافیایی است که داستان آن تنش ایجاد کرده است، اما این آشفتگی نتوانسته توقف موثری برای بیننده ایجاد کند.
در ابتدای فیلم وقتی ریچی با یک گلوله در شکم به همراه فرانسیس وارد یک فروشگاه بریتانیایی می شود، داستان اولین قدم را به سمت داستان برمی دارد و داستان به صورت تریلر شروع می شود، اما زیاد طول نمی کشد و این اضطراب و تعلیق. مدت کوتاهی طول می کشد پس از آن زمان، The Outfit با نقطه عطف قتل ریچی و مخفی کردن جسد او ادامه مییابد و فیلم داستان و موقعیت واقعی او را نشان میدهد، اما مانند ابتدای نمایش، این پرتابه و درگیری تنها میتواند برای چند نفر متوقف شود. دقیقه و بیننده را تشویق به حدس و گمان کنید. در واقع فیلم با شروع داستان و تنش قادر به ادامه داستان نیست، زیرا دیالوگ برای داستان بسیار مهم است و با این صحبت ها کار جلو می رود. به عبارتی کارگردان اضطراب و تنش را جایگزین دیالوگ کرده است که دیالوگ های یخی گاه بی هدف و فاقد احساس هیجان انگیز است.
رمز و راز و ترس از یافتن یک جاسوس و سابقه مانند کشتن ریچی است. معمای The Outfit به جای ایجاد تنش و فرستادن ذهن تماشاگر به کشف لایههای داستان، در سطح درام باقی میماند و گاهی کاملاً فراموش میشود، زیرا فیلم به بهانه نوار و جاسوسی شروع میشود و فرانسیس به عنوان شخصیت اثر به دنبال حل معماهای نمایشنامه است، فیلم نمی تواند آن را بدون پرداخت و گسترش دهد، حتی اگر فیلم بخواهد به مسائل دیگر درام بپردازد.
پایان نمایش زمانی که لئونارد مغازه اش را آتش می زند و فرانسیس به هوش می آید، فیلم ناگهان 360 درجه می چرخد و دنیایی را ایجاد می کند که با بقیه کار مطابقت ندارد. در واقع بیننده در این لحظات آخرین تلاش کارگردان برای ایجاد تنش را می بیند. لحن فیلم تغییر می کند و جنبه جنایی، سرد و جدی تر پیدا می کند، سرعت و ریتم افزایش می یابد، لئونارد شروع به تعریف پیشینه خود می کند و ناگهان The Outfit تبدیل به فیلم دیگری می شود، اثری که در آن اکشن به اوج می رسد و شروع به نشان دادن خود می کند که شما هستید. . این باعث می شود بیننده تصور کند که فیلم توسط دو کارگردان مختلف فیلمبرداری و دکوپاژ شده است.
این لباس به عنوان یک معما برای مخاطب به پایان می رسد و انگلیسی راز داستان است. زمانی که هویت جاسوس و کارگردان این داستان ها برای شخصیت های فیلم مشخص می شود، بیننده معمای و داستان دیگری را آغاز می کند که دقیقا لئونارد کیست؟ چرا باید به عنوان یک سازمان ست لباس مبدل شود؟ چرا مرد انگلیسی برای نابودی خانواده های مافیا توطئه کرد؟ آیا لئونارد به دنبال انتقام بود؟ یا اصلا خانواده داشت؟ یا شاید خودش آنها را آتش زد و کشت و از همه مهمتر – آیا کار انگلیسی مافیا را کشت؟ این سوالات هیچ پاسخ قانع کننده ای برای آنها ندارند و پاسخ آنها را نمی توان به طور دراماتیک در فیلم رد کرد.
مشکل اینجاست که شخصیت و زندگی مرد انگلیسی عمداً طوری طراحی شده است که شبیه یک معما باشد. کارگردان قبل از شروع داستان، معمایی را بر اساس شخصیت لئونارد پخش می کند و سپس موقعیت را شکل می دهد. توسعه نیافتن خیاط و ناقص بودن پازل او فقط برای پایان دادن به فیلم با معمایی نسبتاً حل نشده است و پاسخ سوالات پیرامون او بله و خیر است تا راز فیلم برای همیشه بیننده را درگیر خود کند. رویکرد کارگردان در این زمینه نسبتاً جذاب است که متاسفانه در برخی جاها به دلیل القای حسی ساده شده در ذهن بیننده از بین می رود. کارگردان در اینجا میتواند با انتخاب لحن مناسبتر برای کار و شخصیت لئونارد و با رویکردی نزدیکتر و دراماتیکتر به دوربین، این ضعف را برطرف کند.
کارگردان ذهنیت هیچکاک را در The Outfit حمل می کند و آن را با داستان مافیایی خودش در هم می آمیزد.
کارگردان ذهنیت هیچکاک را به The Outfit منتقل می کند و آن را با داستان مافیایی خودش مخلوط می کند. فیلم فرار از طناب هیچکاک است و اتفاقات مشابهی ترتیب داده شده است. از تابوت ریچی گرفته تا کلماتی که فرانسیس هنگام کشتن ریچی بر زبان می آورد، تا نگرانی شخصیت ها از افشا نشدن راز مرگ ریچی، همه ما را به یاد طناب می اندازد و روش های هیچکاک را احضار می کند. The Outfit یک فیلم سرگرم کننده با ایده های جالب است که در برخی جاها ایده های او محقق می شود و در جاهایی نمی تواند با تدوین و طراحی صحنه های جذاب بر نقاط ضعف خود غلبه کند و پنهان کند.